معرفی کتاب سایه های شکار شده اثر سرکاراتی

“سایه‌های شکارشده” در فرهنگ و تاریخ ایران

همین که نفر پنجم نشست، راننده بدون زدن راه­نما، راه افتاد اما کسی چیزی نگفت. کمی جلوتر، راننده‌ه­ای دیگر بدون این که راه­نما بزنند، راه او را بستند و راننده­‌ی ما چند سخنِ ناشایست به آنها انداخت. به همین بهانه­ یکی از مسافران گفت: «نمی‌­دانم چند سال می‌­کشد تا ما فرهنگ راننده‌گی را یاد بگیریم؟»

دومی گفت: «یعنی فرهنگِ چیزهای دیگر را یادگرفته‌ایم؟»

همان نفر نخست، گفت: «بله ما یکی از متمدن­‌ترین مردمانِ جهان بودیم تا این که عرب­‌ها آمدند».

یک‌­باره نفره سوم گفت: «نخیر. با آمدنِ اسلام به ایران، فرهنگِ ایران جهش‌­های بسیار چشم­گیری کرد».

راننده برای این که از یک بگومگوی بزرگ جلوگیری کند گفت: «ببخشید اگر ما گفته­‌های که تلویزیون، ماهواره، تلگرام را کنار بگذاریم، درباره­‌ی فرهنگ و گذشته­‌ی خود چیزی داریم که بگوییم؟ یعنی گفته‌هایی که میوه‌­ی کتاب­ خواندن‌­ها و اندیشه‌­های خودمان باشد؟ می‌پرسید چرا کتاب؟ چون که کتاب و کتاب­خوانی یکی از بزرگ­ترین نشانه‌­ها وراه­‌های پیشرفت فرهنگ است».
هیچ کس هیچ چیز نگفت. راننده کلاج را فشار داد و به نرمی یک دنده بالاتر رفت و گفت: «چند روزی است که کتاب سایه های شکارشده، نوشته­‌ی «بهمن سرکاراتی» را می­خوانم».

همین که نام گیرای کتاب را شنیدم، گوشی را روشن کردم و نام کتاب را نوشتم. چون پیش‌­تر کتابی را به نام اسطوره­‌های بازگشت نوشته­‌ی «میرچا الیاده» با ترجمه­‌ی همین نویسنده خوانده بودم.

راننده گفت: «این کتاب از چند مقاله تشکیل شده که درباره­‌ی فرهنگ گذشته‌­ی ما سخنانی خواندنی دارد. برای نمونه، سرکاراتی می­‌گوید: “پَری” که در فرهنگِ امروز ما جایگاه ویژه و ستودنی دارد، پیش از دین­‌آوریِ زردشت، یکی از ایزد-بانوان بود که ستایش می­‌شد (ص 2) که با گسترشِ آیینِ مزدیسنا و ادبیاتِ زردشتی، نمادِ پلیدی و از یارانِ اهریمن گشت و با چیرگی ادبیات اسلامی، نماد زیبایی گردیده است. (ص 1) یکی دیگر از نوشته­‌های بسیار خوب ِسایه­‌های شکارشده، بررسیِ دیدگاه­‌هایی است که می­پندارند رستم همان گرشاسب است.(ص 28)

یکی از هم‌راهان، شگفت‌زده، پرسید: «همین رستمِ دستان که اسطوره­‌ی شاهنامه است؟»

راننده گفت: «بله. به نوشته­‌ی سرکاراتی، این حماسه ی ملی ایران آمیزه‌­ای است از اسطوره و تاریخ. به گونه‌یی آمیخته‌یی از تاریخ روزگار گذشته‌­های دور و کارنامه‌­ی شاهان است. (ص 71-72)

 مسافری گفت: «خب؟»

راننده گفت: «خودتان باید کتاب را بخوانید. سایه­ های شکار شده می­‌گوید در انجیل آورده‌­اند: هنگامی که عیسای پیام­‌آور زاده شد، چند مُغِ ایرانی نیز آن جا بودند و سرکاراتی بر این گمان است که سفرِ مغ­‌ها به اورشلیم، ریشه‌­ی ایرانی دارد».(ص 34).

من در فراخورِ رشته­‌ی خودم از او پرسیدم: «آیا در زمینه‌­ی کتاب مقدس و ادبیات فارسی، چیز دیگری نیز نوشته است؟»

راننده گفت: «بله. در یکی از بخش­‌های کتاب آورده که چه بسا این بیتِ پُرآوازه­‌ی ناصر خسرو: «من آنم که درپای خوکان نریزم/ مَر این قیمتی دُرّ لفظِ دَری را» برگرفته از این سخنِ انجیل متی (6:7) باشد:«آن چه مقدس است به سگان ندهید و مرواریدهای خود را پیشِ خوکان مَریزید» (ص 51) اما سرکاراتی سرانجام به این جا می­‌رسد که گویا نخستین ریشه­‌ی این ضرب­‌المثل در ایران و پارت است». (ص 69)

او هم­‌چنان از بخش های گوناگون و خواندنی کتاب سایه ­های شکارشده می­‌گفت و همه‌ی ما سراپا گوش شده بودیم. کمی مانده بود که پیاده شوم، هم­راه با دادن کرایه، آرام از او پرسیدم: ببخشید، می‌توانم بپرسم شما که مسافرکِشی می‌کنید، چرا چنین کتاب‌هایی را می خوانید؟

گفت: من دانشجوی کارشناسی ارشد ادبیات هستم و برای اینکه بتوانم هزینه ی دانشگاه را درآورم، مسافرکِشی نیز می‌کنم.

هنگامی که پیاده از او دور می‌شدم، از خود پرسیدم این که دانشجویان کشورم مسافرکِشی می‌­کنند آیا نشانه‌ی پیشرفت فرهنگ کشورم است یا…؟

 حمید بیگدلی  10/7/1402

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

منوی سایت